عاشقونه... میتونم تو لحظههای بیکسیت، واسه تو مرحم تنهایی باشم میتونم با یه بغل یاس سفید، تو شبات عطر ترانه بپاشم میتونم از آسمون قصهها، واسه تو صد تا ستاره بچینم میتونم حتی اگه دلت نخواد، واسه تو روزی هزار بار بمیرم میتونم با یه سلام گرم تو، تا ابد زندگیمو آبی کنم میتونم رو شونههای مردونت، دردامو با هقهقم خالی کنم میتونم با تو به هر جا برسم، توی خواب اسمتو فریاد بزنم میتونم قصهی دیوونگیمو، توی کوچههای شهر داد بزنم میتونم تا به همیشه پا به پات، توی هر قصه کنارت بمونم میتونم زیر پر ستارهها، واست از لیلی ومجنون بخونم میتونه نگاه مهربون تو، منو تا مرز شقایق ببره میتونه قشنگی برق چشات، منو از یاد حقایق ببره میتونه دستای تو رو شونههام، خبر از یک شب یلدا رو بده میتونه بوسهی تو رو گونههام، واسه من نوید فردا روبده میتونه صدای گرم خندههات، همه قصههامو رؤیایی کنه میتونه گرمای مهربونیهات، همه زندگیمومهتابی کنه میتونه وجود سرد و خستمو، شوق دیدار تو مبتلا کنه میتونه حس غریب بودنت، دردای زندگیمو دوا کنه میتونی توخستگیهای تنت، به من و شونهی من تکیه کنی میتونی با یه نگاه زیر چشم، دل کوچیکمو دیوونه کنی میتونن رازقییای باغچهمون، تا همیشه بوی دستاتو بدن میتونن حتی اگه خودت نگی، واسه من از عشق تو خبربدن میتونن همه تو این شهر بزرگ، منو دیوونهی عشقت بدونن بذاراز اینجا به بعد مردم ما، منو مجنون تو شعرا بخونن