سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

 RSS 

 تعداد بازدید کنندگان
5962

 بازدید امروز: 8

 بازدید دیروز: 1

  قدرت یک جوان

از دست شدن دوستان ، غربت است . [نهج البلاغه]

خانه| مدیریت| شناسنامه | ایمیل


 RSS 


 اوقات شرعی


درباره من

قدرت یک جوان
اشکان
فکر میکنم انقدر روابت عمومیم خوب باشه که بتونم دوست خوبی برای همه باشم

لوگوی من

قدرت یک جوان

آرشیو

زمستان 1384
پاییز 1384


حضور و غیاب

یــــاهـو


اشتراک

 


زنها همواره بطور غریضی فکر می کنند که برای حمایت شدن نباید درخواستی بکنند چون آنها بطور ذاتی نسبت به کسی که دوستش دارند بی وقفه محبت می کنند.هرچقدر کسی را بیشتر دوست داسته باشند بیشتر خود را برایش هلاک می کنند.آنها ابراز عشق را یک امر خواستنی نمی دانند چون ذاتاً خودشان روزانه کیلو کیلوی آن را در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم به شوهران نمک نشناسشان میکنند!!!
با این دید هر زنی فکر می کند که شوهرش نیز اگر او را دوست دارد باید بدون درخواست وی عشق خود را ارزانی کند..بعضی از زنها حتی گاهی خود را لوس می کنند و تظاهر به عدم نیاز به عشق می کنند در حالیکه دلشان مثل سیر و سرکه میجوشد و میخواهند بدانند شوهر عاشقشان خود را به چند تکه تقسیم میکند
!!
در این مواقع مردها خیلی مسخره عمل میکنندیعنی در واقع هیچ عملی نمیکنند!!!چون ذاتاً تا از مردی تقاضایی نشود عمراً از جایش تکون نمی خورداز طرفی خانمها بدلیل علاقه وافر و حس فداکاری شروع به سرویس دهی بی وقفه میکنند تا شاید مرتیکه لندهوور ،یکم به خودش بیاداما افسوس که در اون لحظات مردان به این فکر میکنند که: عجب شوهران توپی هستند چون همسرانشان این همه برایشان چقلتپ میکنند . اگر چیزی هم بخواهند خوب درخواست می کنند پس لابد احتیاجی ندارند که چیزی نمی گویند
…..

در حالیکه آقایان عزیز زنها با شما فرق دارندآنها از شما نیازهای روحی را تقاضا نمی کنندشما خودتان باید حدس بزنید.این کار برای آنها خیلی مهم است که شما بدون تقاضای آنها نیازهایشان را بشناسید و اجابت کنیدزنها بدون تقاضا به پای شما می سوزند و دقیقاً همین انتظار را ، از شما دارند.در ضمن لطفاً تو کلتون بکنید که اگر در مقابل تقاضای روحی وی کاری انجام دهید ، شاخ فیل را نشکونده اید و نیشتان را تا بناگوشتان باز نکنید، اصلاً هم احساس وای چقدر کارم درسته بهتون دست نده
!!!
چون آنها زمانی پاسخ شما را محبت میدانند که بدون تقاضای آنها باشدخودتون حدس زده باشید

حالا هم نترسیدهول هم نکنیدکار سختی نیستموشک که نمی خواین هوا کنین….کافیست تیک های روحی همسرتان را شناسایی کنیدولی خدا وکیلی این یه کارو درست انجام بدین
….
آخه الاغزنم از فلان ادکلن خوشش میاد براش بخرم یا این مدل لباشو دوست داره اسمش شناساییه؟؟؟خاک تو سرت کنن

شناسایی یعنی اینکه در لحظه بدونی به چی احتیاج دارهبه سکوت و تنهایی یا اینکه کنارش بشینیچه زمانی براش حرف بزنی کی بشنویکی میخواد از دهنت کلمه تشکر رو بشنوهکی می خواد بغلش کنی ببوسیشکی دوست داره خودشو برات لوس کنهشناسایی تیک های روحی
….
مسخره..اینکه از فلان رنگ بدش میاد و این مدل کفشو دوست نداره شناسایی عاداته نه روحیاتاین کارو عمه منم بلده….

آقایون: … در خواستهای روحی همسرتون رو حدس زده و بدون تقاضای وی پاسخ دهید



¤ نوشته شده توسط اشکان در ساعت 6:7 عصرپنج شنبه 84 اسفند 11

برای مدتها دوستان و خوانندگان با وفـای ایـن سـایـت یـک سؤال را بیش از دیگر سؤالات پـرسیده اند: چگونه میتوان رمانتیک بود؟

فکر میکنم باید بیش از هزار بـار به این سـؤال پاسـخ داده باشم، ولی گویا باز هم باید توضیح بدهم. این بار تصمیم دارم از همه تجربیات، اسرار و پیشنهاداتـی کـه در چـنـتـه دارم برایتان بنویسم و امیدوارم که مفید واقع شوند.

همه میتوانند انجام دهند

بسیاری از افراد بطور خدادادی دارای استعداد برای انجام رفتارهای رمانتیک می باشند. حتی بی احساس ترین انسانها نیز می توانند میز شام رمانتیکی را تدارک دیده، بدون دلیلی خاص گـل بـه خـانه آورده و یا به یکباره شروع به تحسین و تمجید از همسرشان بنمایند.

در زیر پیشنهادات ساده ای ارائه شده اند که براحتی و بدون زحـمت بـسیـار مـی توانید همسر خود را تحت تاثیر قرار دهید. برای اینکار آماده شوید.

لیستی را تهیه کنید لیستی از مناسبتهای گوناگـون از قـبـیل تـاریخ اولیـن روزی که همدیگر را ملاقات کردید، سالروز ازدواج و تاریخ تولد، را تهیه نمایید. در ایـن روزهـا کـمی آب و رنگ به زندگی خود دهید. غذایی مخصوص درست نمایید ( و یا سـر راه از بـیـرون تـهیه کنید ). برای او کارت تبریک خریده و یا نامه ای کوتاه برایش بنویسید تا بفهمد که فراموشش نکرده اید.

بسلامتی او بنوشید هنگامی که سر میز شمام می نشینید، بـسلامـتی هم بنوشید. حتما نباید مشروبات الکلی باشد، یک لیوان آب خـنـک یـا چـای نـیـز هـمـان کـار را انـجـام می دهد. جمله ای عاشقانه به او گفته و به سلامتی آن بنوشید.

جلو رفته و او را نوازش کنید از قدرت نوازش استفاده کرده تا خاطره ای ماندگار را برای او در طول روز باقی بـگـذاریـد. چنین چیزی نیست که بگوییم برای بوسیـدن هنـگام خـداحافـظی و رفتـن از خـانه وقـت و نیز زمان برگشتن، وقت نداریم. همـچـنـیـن در آغـوش کشـیدن یـکـدیـگر بـعد از یک روز پردغدغه عملی در خور تقدیر است.



¤ نوشته شده توسط اشکان در ساعت 6:4 عصرپنج شنبه 84 اسفند 11

برخـی افراد ممکن است با خواندن این مقاله پیشنهادات من را غیر اخلاقی و غیر منـصـفانـه تلقی کنـنـد. بـه بـازی گرفتن احساسات دیگران کار نـا پـسـندی است بـخـصوص کسانی که بسیار دوستتان دارند. خیلی خوب میشد هر کسـی را کـه خـواهان او بـودیـد سـهـل و آسـان بـه دست میاوردید بدون آنکه نیاز به نقش بازی کردن داشته باشید. اما متاسفانه دنیای واقعی همیشه اینگونه عمل نـمـیکند. بعضی وقتها شما به امید بدست آوردن فرد خاصی ماهها خود را به آب و آتش میزنید به عشق او زنـدگی میکنـید و حسرت داشتنش را میکشید و عاقبت بدون ثمر و نتـیجـه ناکام می مانید. و آنـجاسـت کـه راهـکـارهـای ذیل ناگهان همچون موهبتی آسمـانـی جـلـوه گـر خـواهند شد. البته توصیه های من سحر و جادو نبوده و آنگونه نیز نمیـبـاشـد که شخصی را برغم خواست و میل باطنی و با بکارگیری این تکنیکها وادار بـه آن کند که دلباخته و عاشق شما گردد. کاری که این تکنـیـکها انجام می دهند شـانـس و اقـبـال را بمقدار زیادی به سود شما افزایش می دهند. آیا این کار شرورانه و نادرست است؟ من اینطور فکر نمیکنم بنابراین به مطالعه خود ادامه دهید.

زیاد معاشرت کنید... سپس غیر قابل دسترس گردید

هـر چه بیشتر با شخصی ارتباط داشته باشید آن شخص بیشتر شما را دوست خواهد داشت. این را دیوید لیدمن متخصص رفتار انسانها بیان می کند. در واقع حق با اوسـت. چندین مطالعه دیگر نشان داده کـه در مـعـرض قـرار گـرفـتن مکرر با هر محرک خاص ما را نسبت به آن محرک علاقه مند تر می گرداند. (تنها زمانی این نظریه صدق نمی کنـد کـه واکنش اولیه ما به آن محرک منفی باشد). بنابراین در ابتدای آشنایی از آنکه کناره گیـر، گریزان و غیر قابل دسترس باشید، پرهیز کنید. در عوض به دنبـال بهانه های فراوان برای آنکه وقت خود را با وی بگذرانید باشید.

اکنون حواستان را کاملا جمع کنید چون این مرحله زیرکانه بوده و احتیاج به مهارت دارد. درست زمانی که مطمئن شدید که او را مجذوب خود کرده و محبوب گشته اید به تدریج معاشرت خود را کاهش داده و کمتر در دسترس قرار گیرید و این کـار را تـا زمانی کـه وی دیگر شما را دیگر ملاقات نکرده و نبینـد ادامه دهید. شـما هم اکنون "قانون کمـیابی" را بطور مؤثر بکار گماردید. همه ما واقف هستیم که: مردم خـواهـان چیزهایی هستـند که نمیتوانند داشته باشند. و همیشه در دسترس بودن شـما سبب کاهـش ارزش و شـان شما می گردد. برای مثال هـرگـاه پـایتان را از در خانه بیرون بگذارید و با توده عظیمی از الماس بروی زمین روبرو گردید، کم کم برایتان عادی شده و دیگر آنها را بچشم سنگهای گرانبها و ارزشمند نخواهید نگریست. این قانون کمیابی است که سبب میشـود بـیشتر طالب آنها گردید. با آنان باشید و سپس کمیاب گردید و مشاهده خواهید کرد محبوب تر می شوید. ما مرتبا در مورد مسایلی چون شور و اشتیاق، جـاذبـه جـنـسـی و عـشـق صحبت به میان میاوریم اما به "شباهت ها" اشاره ای نمیکنیم . بـایـد آگـاه باشیم افراد با خصوصیات متضاد در بلـنـد مـدت جـذب یـکدیـگر نـمی شوند. ما همواره در جستجوی شباهتها میان خود و شریک زندگیمان می بـاشیم. اغـلب ما بـا گـشـتـن و مـعـاشرت با دوستانی که مورد علاقه امان نمی باشند ترس داریـم پس چـرا با مـعشـوق خود چنین کنیم؟ علاقمند بودن و دوست داشتن کسی بسیار مهم تر از آن است که ما عاشق آن فرد باشیم. تنـها شباهت های اخلاقی و شخصیتی ما نیست که حائز اهمیت میباشد. هرگاه شما با فردی کـه از لـحاظ ظاهـر شبـیـه شـما باشد آشنا گردید، احتمال آنکه وی شیفته و دلباخته شما گردد 4 برابر بیشتر میباشد.

کار دلپسندی برایش انجام ندهید.... بـگذاریـد او برایتان کارهای دلپسندی انجام دهد

هرگاه شما کار پـسـنـدیـده ای بـرای شـخـصی انجام دهید، از دو جهت احساس خوبی خواهید داشت: احـساس خـوشـنودی از خـودتان و صمیمیت با فردی که شما اندکی با عملتان لوسش کرده اید. ما معمولا بمنظور توجیه زحمات و یا هزینه هایی که صرف فرد مورد نظر کرده ایم در شایستگی و استحقاق وی مبالغه وخیالپردازی میکنیم. سـرانجام آنکه:ما آن فرد را بیشتر دوست خواهیم داشت.هرگاه شخصی برای ما کار پسندیده ای انجام میدهد، خوشنود میگردیم. اما در کنار آن احساسات ناخوشایند دیگری نیز تظاهر خواهند کرد. گاه غرق در هیجانات میشویم. در تـنگنا قرار می گیریم که مانند همان فرد بامعرفت که آن لطف را در حق شما کرده عمل نماییم یعنی آنکه لطفش را جبران کنیم. و حتی زمانیکه آن عمـل نـیک از سوی شخصی صورت می گـیـرد کـه شـما علاقه وافری به وی داشته اما نسبت به احساسش نسبت به خودتان مردد هستید، مسئله بسیار بغرنج تر میگردد. متوجه منظورم می شـوید؟ هنگامی که ما شیفته و شیدای شخصی می شویم، ناگزیریم برای او کارهای لطف آمیزی انجام دهیم.اما بهتر آنست اجازه دهید او شما را لوس کند.

به او نگاه کنید...

زیـک روبیـن روانـشـنـاس دانشگاه هاروارد مطالعه ای را صورت داد تا دریابد آیا قادر است عشق را بطور علمی توسط ضبط مدت زمانی که دو عاشق بیکدیگر چشم دوختـه انـد، مورد اندازه گیری قرار دهد. وی دریافت که دو فردی که عمیقا عاشق یکدیگر می بـاشند 75 درصد از زمانی را که گفتگو می کنند، به همدیگر نگاه می کنند. و هـنـگـامی که فرد ناخوانده ای به میان صحبتشان وارد میگردد آهسته تر روی از یکدیگر برمی گـردانـنـد. در گـفـتـگوهـای معمولی افراد 30 تا 60 درصد از وقت را به نگاه کردن به یـکدیـگر اخـتـصـاص می دهند. اهمیت مقیاس روبین واضح میباشد: احتمال آنکه بگوییم دو فرد تا چه میزان عاشـق و دلبـاخته یـکدیـگر هستند را می تـوان بـا انـدازه گیـری مـدت زمـانـی کـه آن دو عاشقانه به یکدیگر زل می زنند تخمین زد. برخـی روانـکاوان از آن در حین مشاوره برای آنکه دریابند تا چه اندازه زوجین به یکدیگر علاقه و عشق دارند سود می برند. هـمچنین این موضوع اطلاعات سودمند زیادی را بـرای آنـکه بـخواهید شخصی دلباخته شما گردد در اختیارتان قرار میدهد. اینگونه که: هرگاه به شخصی که دوسـتـش می دارید در حین گفتگو 75 درصد از زمان به وی نگاه کنید. با این کار مغز آن فرد را فریب میـدهید. مـغز آن شخص آخرین باری که فردی تا این اندازه به او نـگـاه کـرده را بـخاطر آورده و تـحلـیـلش از این نگاه طولانی، وجود عشق و علاقه خواهد بود. در نتیجه این طـور مـی انـدیـشد که عاشق شما است و مغزش شروع به ترشح فنیل اتیلامین (PEA) می کند. ایـن مـاده از خانواده آمفی تامین ها میباشند که توسط سیستم عصبی ترشح میگردد.هنگامی که ما عاشق میشویم PEA همان عاملی است که سبب تعریق کف دستان، احساس دل آشوبی، و افزایش ضربان قلب میشود.هر چه شخصی که شما خواهانش میباشد PEA بیشتری بدرون جریان خونش جاری گردد احتمال آنکه او دلـبـاخـتـه شـمـا گـردد افـزایـش میـیابد. زمانی که شما نمی توانید صادقانه فردی فرد بی رغبـتـی را وابسته خود کنید، بکارگیری این تکنیک تولید PEA را کاملا میسر خواهد نمود. امتحان کنید.مطمئن هستم از نتیجه کار خود شگفت زده خواهید شد. زمـانـی کـه بـا شخصی هستید به وی حس عاشق بودن را القا کنید و اینکه او سـرانـجـام بـاورش شـود که عاشق شما است، زیاد بطول نخواهد انجامید.

روی برنگردانید...

دیـگر یـافته های تعیین کننده در تحقیقات روبین: اگر فردی بـه زن و شوهری که در حـال گفتگو هستند، ملحق گردد، مدت زمان زیادی طول می کـشـد تـا نگاه آن زوج از یکدیگر منحرف شده و به نفر سوم برگردانده شود. باز هرگاه این عمل را با شـخصـی کـه هنوز دلباخته شما نگشته بکار بندید، به او طوری القا میکنید کـه گویی دلبـاخته شماست و باعث سرازیر گشتن مقدار بـیـشـتـری PEA داخـل جریان خونش می شـوید. لئیل لونـز، مـتخصص روابط انسانها، این تکنیک را "چشمان آب نباتی" نـام نـهـاده. چشمانتان را به چشمان فردی که دوستش می دارید قفل نموده و ثابت در همان حالت نگه دارید. حتی زمانی که او صحبتـش پـایـان یـافـت و یا آنکه شخص دیـگـری به شما مـلـحـق شد، روی برنگردانید. وقتی سرانجام خـواسـتـیـد چشمانتان را از چشمانش برگردانید (پس از 4-3 ثانیه) آن کار را با بی میلی و آهستگی انجام دهید دقیقا مانند آنکه توسط یک آب نبات به یکدیگر چسبیده اید. شاید این تکنیک زیاد سودمند به نظر نرسد ولی باور کنید هرگاه بطور صحیح صورت گیرد از تعجب نفس شما را بند خواهد آورد. اگرآنقدر کمرو و خجالتی می باشید که قادر نیستید مستقیما به چشمها خیره شـویـد از تکنیک آب نـبـات صـرف نظر کرده و از این روش استفاده نمایید.بفردی که وارد گفتگوی شما شده روی برگردانده اما به محض آنکه سخنان آن فرد پایان یافت، بـه سرعت چشمانتان را به سمت شخص مورد علاقه خود بازگردانید. این یک حرکت بررسی کنـنده است. شما میـخواهید واکنش وی را از آنچه گوینده بیان داشته مورد بررسی قرار داده و بـه وی تفهیم کنید که بیش از آن فرد به او علاقه مند هستید.

از علم مردمک سنجی کمک بگیرید...

ما هـمگی با حالت چشمها پیش از خواب آشنا هستیم وقتی بـه آنها مینگریم نگاهـی خمارآلود است. شما تنها به یک چیز برای ایجاد حالت چشمان پیش از خواب نیاز دارید: مردمک های بزرگ و متسع. بر طبق علم مردمک سنجی این عاملی اسـت کـه هـمه ما به آن پاسخ می دهیـم. شـما قادر نیستید مردمک چشم خود را آگاهانه کنترل کنید (به همین خاطر است که می گویند چشمها هیچگاه دروغ نمیگویند). اما شما میتوانـیـد با ایجاد شرایط مناسب حالت مردمک منبسط را پدید آورده و به نتیجه دلخواه بـرسید. ابتدا نور را کاهش دهید. هـرگاه میـزان روشـنـایـی و نـور مـحیـط کاهـش یابد مردمک چشمها متسع میگردند. به همین خاطر است که استفاده از نور شمع و یا کلیدهای کاهنده نور چراغها در رستورانهای رمانتیک ضروری میباشد. تنها با ملایم کردن و کاهش نور نیست که چهره ما جذاب تر بنظر میرسند، مردمکهای منبسط نیز سودمند هستند.

دانشمندان 2 تصویر از یک زن را به مردان نشان دادند. هر دو تصویر یکسان و مشابه بود یکی از دو تصویر طوری دستکاری شده بود که مـردمک چشـمـها بـزرگـتـر بـنـظر بـرسنـد. زمانی که تصویر دستکاری شده را نشان مردان دادند، آنهـا زن را در تـصـویـر دسـتـکاری شده، 2 برابر جذابتر از تصویر واقـعـیـش تـشـخیـص دادنـد. بـروی چهره مردان نیز آزمایش مـشـابـهـی صـورت گـرفـت و بـه زنـان نـشـان داده شـد و نـتایج مشابهی حاصل گشت. همچنین هنگامی که ما به چیزی علاقه داریم و دوستش می داریم می نگریم، مـردمک چشمانمان باز بزرگتر و متسع می شوند. این را نیز می تـوان تـوسـط تـصـاویـر به اثبات رساند. این بار پژوهشگران تصویر یک زن زیبا را میـان تـعداد زیـادی از تـصـاویر معمولی و پیش پا افتاده قرار دادند سپس تغییر اندازه مـردمـک چـشمهای مردان حین مشاهده آن تصاویر را مورد بررسی قرار دادند. بدون اسـتـثـنـا مـردمـک چـشـمهـای مردان بروی تصویر مورد نظر منبسط می گشت. این یعنی که هرگـاه شـمـا شـدیدا مجذوب شخصی شده باشید باید تا حالا مردمک چشمانتان مانند حفره های سیاه متسع و بزرگ شده باشد!



¤ نوشته شده توسط اشکان در ساعت 10:22 صبحیکشنبه 84 بهمن 23

... واقعیت داره ... شما می توانید همیشه از یک کارت اینترنت استفاده کنید (البته اگر کارتتون ماهانه نباشه)

FPRIVATE "TYPE=PICT;ALT=001985.jpg

اول بگردین فایل System.ini رو پیدا کنید . برای این کار می تونید از در ویندوز از سرج استفاده

کنید ...
بعد اونو باز کنید و دنبال [386enh] بگردید ...
بعد این دستورات رو بهش اضافه کنید و به همین صورت سیو کنید :

Com0@00 Irq0000@0 Buffer=1024
@ number = ( 3,1,4,1,5,9)
@ letters = ( " this", " is ", "a" , "test" )
$word , $ anther - word - ) = ( " one " , "two" )
woafont=dosapp.FON

البته مطالب بالا رو که گفتم شما به خاطر فارسی بودن صفحات برعکس میبینید که اگه تو پرونده مورد نظر کپی کنید باید سمت راست باشه !
البته متن را باید در خط بعد از [386enh] تایپ کنید یعنی به این صورت
[386enh]
Com0@00 Irq0000@0 Buffer=1024
@ number = ( 3,1,4,1,5,9)
@ letters = ( " this", " is ", "a" , "test" )
$word , $ anther - word - ) = ( " one " , "two" )
woafont=dosapp.FON

یا
386enh]
Com0@00 Irq0000@0 Buffer=1024
@ number = ( 3,1,4,1,5,9)
@ letters = ( " this", " is ", "a" , "test" )
$word , $ anther - word - ) = ( " one " , "two" )
[woafont=dosapp.FON

موفق باشید!

نکته : این روش فقط بر روی کارتهای 33.6 جواب میدهد و در صورتی که کارت شما محدودیت زمانی نداشته باشد. مثلا بعضی از کارتها بعد از اولین کانکت فقط یک ماه مهلت استفاده دارند.

 



¤ نوشته شده توسط اشکان در ساعت 10:8 صبحیکشنبه 84 بهمن 23

ه دادم: چه کسی‌ست؟

 

          عشق گفتا: که منم!

 

گفتمش: از چه تو اینجا شده‌ای؟

 

           او بگفتا:

 

ـ که تو را گمشده‌ای یافته‌ام.

 

ـ من در این کارگهِ پستِ فلک، بارها گم شده‌ام،

 

                     پس چه سا ن است که کنون آمده‌ای؟

 

                         هان؛ خود دانستم... به تماشایِ دو چشمانِ‌ تَرم نزد مجنون شده‌ای.

 

                                رو سیاهم ای عشق!

 

                                     با خود عهدی بستم،

 

                                       عهد آن بود که: تا رفتن یار دل بدامن گیرم،

 

                                                                    چشم از هر اَحَدی دور کنم.

 

با گلویی بسته، بغض بشکسته و گفت:

 

           عازم کوچه مه‌رویانم،

 

                  هرچه ناگفته میان تو و اوست، با مَنش باز بگو.

 

چشم غرقابه‌ی خون،

 

         خَرگهِ عشق برون،

 

                  اینچنینش گفتم:

 

           قبله‌گاهم بودی؛ قدس چرخید به غرب...

 

                      کعبه را یافته‌ام...

 

                            بیش از این سویِ تو لبّیک‌ کنان،

 

                                  عمر آتش نزنم،

 

                                          ریگ خنجر نکنم،

 

                                                       مهرِ خود باخته‌ام.        

 

هِق‌هِقش باز نشست،

 

          لحظه‌ای بویِ بهشت آمد و رفت،

 

                        بند از بندِ تنم باز گسست؛

 

پس عنان از کفِ خود بنهادم،

 

          قفلِ در بگشادم.

 

 

 

من چه کردم؟

 

      خدایا! مددی...

 

یار بیرون از کلبه‌ی مخروبه‌ی من!

 

      پس چه‌سان پشتِ درش بنهادی؟

 

              رنجش یار بجاست، مرگ شایسته‌ی ماست!

 

عشقِ معشوق غنی‌تر ز جنونِ عاشق،

 

                         جهلِ عاشق فراتر ز جمالِ معشوق.



¤ نوشته شده توسط اشکان در ساعت 12:54 صبحیکشنبه 84 بهمن 23

«عشق دیوانه»


یکی بود یکی نبود،تو زمونهای خیلی قدیم وقتی هنوز آدم و حوایی نبود، رو زمین پر بود از فضیلت ها و تباهی ها. یه روز که اونها از فرط بیکاری خسته شده بودند ذکاوت باز هم جرقه ای زد و گفت: «بیایید با هم بازی کنیم. مثلاً … قایم موشک خوبه؟». همه اینگار جرقه ذکاوت دامنشون رو گرفته باشه از جا پریدند و با خوشحالی گفتند:«از بیکاری که بهتره». دیوونگی فوراً فریاد کشید:«من چشم میذارم» و از اونجایی که هیچ کس دلش نمی خواست دنبال دیوونگی بگرده همه قبول کردند. دیوونگی رفت جلوی یه درخت، چشمهاشو بست و شروع کرد به شمردن:«یک…دو…سه…». تو این مدت هم هر کی داشت دنبال یه جا میگشت که توش قایم بشه! لطافت رفت پشت نسیم قایم شد…خیانت پرید وسط زباله ها واونجا پنهون شد، اصالت میون ابرها مخفی شد و هوس به مرکز زمین رفت! دروغ گفت: «زیر سنگ قایم میشم» اما رفت ته دریا! طمع هم تو کیسه ای که خودش دوخته بود مخفی شد و دیوونگی هنوز مشغول شمردن بود:«79…80…81…».


همه خودشون رو مخفی کرده بودند به جز عشق، آخه اون همیشه مردد بود و نمی تونست تصمیم بگیره. اون هیچ وقت نمی تونست خودشو پنهون کنه. اون هنوزم که هنوزه نتونسته یاد بگیره که چه جوری مخفی بشه! خلاصه دیوونگی داشت به صد می رسید: «…95…96..97…» درست لحظه ای که دیوونگی به صد رسید، عشق پرید و لای بوته گل رز پنهون شد. دیوونگی فریاد کشید:«دارم میاما!». وقتی برگشت اولین کسی رو که پیدا کرد تنبلی بود، آخه اون تنبلیش اومده بود جایی پنهون بشه. تکلیف لطافت هم که معلومه،اونم نفر دوم بود که مجبور شد از پشت نسیم بیرون بیاد.


دیوونگی، دروغ رو ته دریا، هوس رو تو مرکز زمین، طمع رو تو اون کیسه و خیانت رو لای آشغالها پیدا کرد. دیگه تقریباً جای همه لو رفته بود به جز عشق.دیوونگی دیگه داشت از پیدا کردن عشق ناامید می شد که حسادت در گوشش زمزمه کرد :« عشق لای بوته گل رزه» دیوونگی یه شاخه از درخت کند و با شدت و هیجان اونو تو بوته گل رز فرو کرد . دوباره و دوباره ... تا اینکه با صدای ناله ای متوقف شد .


عشق از پشت بوته گل رز بیرون اومد با دستهاش صورتشو پوشونده بود و از لای انگشتهایش قطرات خون بیرون می زد. شاخه ها به چشمهای عشق فرو رفته بودند اون نمی تونست جایی رو ببینه اون کور شده بود !دیوونگی گفت :«وای خدای من ! من چیکار کردم حالا چه جوری باید چشمهاتو درمون کنم؟»


عشق با مهربانی جواب داد :«عیبی نداره تو دیگه نمی تونی چشمهامو به من برگردونی . اما اگه میخوای لطفی در حقم بکنی بیا و راهنمای من بشو!»


اینجوری شد که از آن به بعد عشق کور بود و دیوونگی چشمهای اون.



¤ نوشته شده توسط اشکان در ساعت 12:52 صبحیکشنبه 84 بهمن 23

وقتی تو را دیدم فهمیدم امیدم تو هستی

وقتی نگاهت را به دقت دیدم فهمیدم که می توانم با برق چشات تا آخر عمر با تو باشم

وقتی لبخندت را محک زدم فهمیدم که در لحظه  نا امیدی می توانی مرا امیدوار کنی

وقتی اخمت را دیدیم فهمیدم که در لحظه خطا من آگاه می کنی

وقتی دستانت را دیدم که در لحظه ی تنهایی می توانی با گرمی دستانت به من بفهمانی که تورا دارم

وقتی با تو بودم که در آینه ای و گمشده ی پیدایه من و صندوقچه ی اسرار منی

 

وقتی اشکهای خود را در تاروپود عشق دیدم فهمیدم که دیگر در لابه لای عشق اسیرم و دگر میله های زندان عشق باز نخواهد شد و شاید من نخواهم از این زندان خلاص شوم و قلبم در گروی تارها پودهای فرش عشق درونی که 1میخ باد پریشانم و من در کدامین زندان عشق اسیر و من در کدامین  مرداب عشق آشفته و من در کوله بار کدامین بار و کدامین نگاه اسیرم و من در کدامین اشکها شناور.در اشکهای خود؟یا در اشکهای معشوق خود؟

 

  وقتی به تو گفتم دوست دارم

خندیدی و

با نگاه شیطون خودت گفتی،

منم

¤ نوشته شده توسط اشکان در ساعت 11:51 صبحیکشنبه 84 بهمن 9

غریبه

تو با من کاری نداری, غریبه
چرا تنهام نمی ذاری, غریبه
جای حسرت جای غم نشد برام
یه دفعه شادی بیاری, غریبه

چشمم از چشم تو خونده
بین ما حرفی نمونده

می رم اون دورها که پیدام نکنی
می رم اون جائی که رسوام نکنی
می رم اون شهری که عشقت نباشه
که دیگه بی کس و تنهام نکنیRoman"; mso-fareast-font-family: "Times New Roman"; mso-ansi-language: EN-US; mso-fareast-language: EN-US; mso-bidi-language: FA; mso-bidi-font-family: "Times New Roman"">

چشمم از چشم تو خونده
بین ما حرفی نمونده

چشام از غصه می باره, غریبه
دل تنهام بی قراره, غریبه
مث من یه روز می آی گریه کنون
که دیگه فایده نداره, غریبه

چشمم از چشم تو خونده

بین ما حرفی نمونده

شبم از غم پره, بی فردا شده
خورشید از کار تو بی صدا شده
دل نمونده که تو گولش بزنی
غریبه مشت تو پیشم وا شده

چشمم از چشم تو خونده
بین ما حرفی نمونده

¤ نوشته شده توسط اشکان در ساعت 11:50 صبحیکشنبه 84 بهمن 9

شش عدد حاکم بر کل جهان



متن زیر خلاصه مقاله پروفسور « سر مارتین ریس » یکی از پیشگامان کیهان شناسی در جهان است. وی استاد تحقیقات انجمن سلطنتی در دانشگاه کمبریج و دارای عنوان اخترشناس سلطنتی است. در عین حال وی عضو انجمن سلطنتی، آکادمی ملی علوم ایالات متحده و آکادمی علوم روسیه است. وی ضمن مشارکت با چندین همکار بین المللی ایده های بسیار مهمی در مورد سیاهچاله ها، تشکیل کهکشان ها و اخترفیزیک انرژی بالا داشته است.

شش عدد بر کل جهان حاکم است که از زمان انفجار بزرگ شکل گرفته اند. اگر هر کدام از این اعداد با مقدار فعلی آن کمی فرق داشت، هیچ ستاره، سیاره یا انسانی در جهان وجود نداشت. قوانین ریاضی عامل تحکیم ساختار جهان است. این قاعده فقط شامل اتم ها نمی شود، بلکه کهکشان ها، ستاره ها و انسان ها را نیز در برمی گیرد. خواص اتم ها ـ از جمله اندازه و جرمشان، انواع مختلفی که از آنها وجود دارد و نیروهایی که آنها را به یکدیگر متصل می کند ـ عامل تعیین کننده ماهیت شیمیایی جهانی است که در آن به سر می بریم. تعداد بسیار اتم ها به نیروها و ذرات داخل آنها بستگی دارد. اجرامی را که اخترشناسان مورد بررسی قرار می دهند ـ سیارات، ستارگان و کهکشان ها ـ توسط نیروی گرانش کنترل می شوند. و همه این موارد در جهان در حال گسترشی روی می دهد که خواصش در لحظه انفجار بزرگ اولیه در آن تثبیت شده است. علم با تشخیص نظم و الگوهای موجود در طبیعت پیشرفت می کند، بنابراین پدیده های هر چه بیشتری را می توان در دسته ها و قوانین عام گنجاند. نظریه پردازان در تلاشند اساس قوانین فیزیکی را در مجموعه های منظمی از روابط و چند عدد خلاصه کنند. هنوز هم تا پایان کار راه زیادی باقیمانده است، اما پیشرفت های به دست آمده نیز چشمگیرند.

در آغاز قرن بیست و یکم، شش عدد معرفی شدند که به نظر می رسد از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند. دو تا از این اعداد به نیروهای اساسی مربوط می شوند؛ دو تای دیگر اندازه و «ساختار» نهایی جهان ما را تثبیت می کند و بیانگر آن هستند که آیا جهان برای همیشه امتداد می یابد یا خیر؛ و دو عدد باقیمانده بیانگر خواص خود فضا هستند. این شش عدد با یکدیگر« نسخه»ای را برای جهان تشکیل می دهند. گذشته از این جهان نسبت به مقدار این شش عدد بسیار حساس است: اگر یکی از این اعداد تنظیم نشده باشد، آن وقت نه ستاره ای در جهان وجود می داشت و نه حیاتی.

آیا تنظیم این اعداد از یک حقیقت فاقد قدرت تعقل یا یک تصادف ناشی شده است یا بیانگر مشیت خالقی مهربان است؟ به نظر من هیچ کدام از آنها. ممکن است بی نهایت جهان دیگر وجود داشته باشد که اعدادشان متفاوت باشند. بسیاری از این جهان ها ممکن است عقیم یا مرده زاد باشند. ما فقط در جهانی می توانیم به وجود آییم که ترکیب «صحیحی» از اجزا باشد (و به همین دلیل است که اکنون خود را در این جهان می یابیم) درک این حقیقت چشم انداز نو و بنیادینی را در مورد جهان ما، جایگاه ما در این جهان و ماهیت قوانین فیزیکی پیش روی ما می گشاید.

این نکته بسیار حیرت انگیز است که در جهان در حال گسترشی که نقطه آغازینش آن چنان «ساده» است که فقط به وسیله چند عدد مشخص می شود، می تواند (اگر این اعداد به طور دقیق تنظیم شده باشند) به جهانی با ساختار بسیار دقیق و پیچیده، همچون جهان ما بدل شود. شاید ارتباطی بین این اعداد وجود داشته باشد. اما با این همه ما امروزه نمی توانیم مقدار سایر اعداد را با دانستن فقط یکی از آنها تعیین کنیم. فعلاً هیچ کدام از ما نمی دانیم که آیا روزی تئوری ای با نام «تئوری نهایی» (
Theory of everything) به وجود می آید که بتواند رابطه ای ارائه دهد که تمام این اعداد را به هم مربوط کند، یا آنها را به نوعی با هم گرد آورد. من روی این شش عدد تاکید کرده ام، به خاطر اینکه هر کدام از این اعداد به تنهایی، نقش بسیار مهم و حیاتی را در جهان ما ایفا می کند، و با همدیگر تعیین کننده نحوه تکامل جهان و استعدادهای ذاتی آن است. از این گذشته، سه تا از این اعداد (که به جهان در مقیاس بزرگ وابسته است) به تازگی با دقت زیاد اندازه گیری شده است.

¤ نوشته شده توسط اشکان در ساعت 7:2 عصردوشنبه 84 بهمن 3


می دونم دوستم نداری نگو نه
عاقبت تنهام می ذاری نگو نه
می دونم باز توی امتحان عشق
آخرش تو کم میاری نگو نه
اینو من خوب می دونم همین روزا 
توی باغ دیگه ای پا می ذاری
در گیر یه عشق تازه ای میشی
تو منو میون راه چاه می ذاری
عشقه که توی سینه مثل آتیش می مونه
وقتی که عاشق میشه میگیره هی بهونه
من دیگه تو رو نمی خوام
دنبالت دیگه نمی یام
دروغه تموم حرفات می خونم از تو چشمات
دیگه خوب شناختمت شک ندارم
می ری و به راحتی دل می بری
اما من بذار بهت گفته باشم یه روزی چوب خدارو می خوری



¤ نوشته شده توسط اشکان در ساعت 11:46 عصرجمعه 84 آذر 25

<      1   2   3      >

 

خانه| مدیریت| شناسنامه |ایمیل